دشمنی به نام دوست!
الهی
تا چند سال پیش احیاناً اگه به اصفهان و تهران و شهرای بزرگ دیگه میرفتیم این چیزا رو میدیدیم یا مثلاً رفیقتون که از دانشگاه برمیگشت کلی در مورد این چیزا براتون با پیاز داغ فراوون حرف میزد. هیشکیام فکر نمی کرد که به این زودی حسن آباد عزیزمونم وارد این گود بشه.
بله، از تو پمپ بنزین حسن آباد شروع کن و تا ته حسن آبادا یه تابی بخور ببین چه جوری جوون و نوجوون نیششون تا بناگوش بازه و دارن پای تلفنای مخابرات دل میدن و قلوه میگیرن. خیلیاشونا میشناسی که قبض موبایلش چند ده هزار تومن و بعضاً چند صد هزار تومن میاد (البته نه یارو رئیس جمهوره و نه مدیر عامل). البته آدم بتونه واسه خودش دوستای خوب پیدا کنه خیلی خوبه ولی فکر نکنم از این مدلشا خدا ازمون قبول کنه (الله اعلم)!!!
خلاصه اینکه از بچه سال گرفته تا بزرگسال (یعنی تو تمام رده های سنی) همه دستشون بنده و مشغولند؛ خدا خیرشون بده همراه اول و ایرانسل و ... (پول نگرفتم که تبلیغ کنم) هم که دیگه خیلی کارا را راحت کردن، پسر و دختر شبانه روز دارن واسه همدیگه پیامای عاشقانه و ... میدن و بیشترشونم (البته آقا پسرای گل) که در دلانه های شب و در خلوتگاه معبود و معشوقشون دارن با تلفن پچ پچ میکنن و دیگه اینشا نمیدونم که هی به چی میخندن؟!!! فقط باید دعا کنیم که ایشالا خدا هدایتمون کنه (الهی) جوون و نوجوون مجرد اگه فقط گرفتار این کارا بودند که زیاد دردی نبود، تو حسن آباد عزیزم آدمایی هستند که هم زن داره و هم بچه و با عرض تأسف ...(مگه آدم روش میشه بگه).
البته کم کم فکر کنم این کار داره از زنده ها میره بیرون و دست مرده ها میاد تو کار؛ عصر پنج شنبه تو قبرستون یه چرخی بزن ببین چه خبره، دختر و پسر دارن واسه همدیگه سیگنال مثبت میفرستن (خدا خیرشون بده). البته من یه روز فکرشا که کردم به این نتیجه رسیدم که ایشالا اموات ما همشون تو بهشتن که دور و ورشون اینقدر حور العین پاشیده (خدای نکرده منظورم بد نیستا). اگه یکی بکشه خجالتم خوب چیزیه، بالا سر شهدا ببین با چه قیافه هایی میشینن و چه کارایی که نمی کنن و چه چیزایی که به هم نمیگن و چه لبخندایی که رد و بدل نمی کنن (بندگان خدا ببین زیر خروارا خاک باید چی بکشن). طرف عصر پنج شنبه که میشه به قول خودش داره میره واسه اموات فاتحه بخونه و طلب مغفرت کنه، ولی اگه یکی بلد نباشه که این مسیر، مسیر قبرستونه، فکر میکنه داره میره عروسی باباش، جوونا و نوجوونامونم که سر هر کاری باشن عصر پنج شنبه خودشونا میرسونن واسه تازه کردن دیدارا. شده بعضی وقتا از اول تا آخر حسن آبادا یه تابی خوردم و دیدم که کنار خیابون چه خبره از جوانان مشتاق دیدار یار.
اصلاً حواسم از بحث اصلی پرت شد؛ خلاصه اینکه تو حسن آباد عزیزمون داره بد معضلی پا میگیره و کسیم حواسش نیست، پسرا کنار همدیگه میشینن و از دوستاشون واسه هم میگن و دخترا هم همینطور و تقریباً دیگه کار قشنگی شده و اصلاًنم زشت نیست و تازه هر کیم دوست نداشته باشه بقیه میگن که طرف هیچی حالیش نیست و نمیفهمه (شاید راست بگن). میدونم شما هم خیلی حرف واسه گفتن داری و بیشتر از منم اطلاع داری که بعضی از این دوستیا آخر عاقبتش به کجا ختم میشه. فقط دعا کنیم که خدا از سر تقصیرات همه بگذره ـ الهی.